شعری از ویسلاوا شیمبورسکا به ترجمه حسین نوش‌آذر با اجرای چندرسانه‌ای (ویدیو و دکلمه)

کی خواب مردگان را می‌بینی؟

پیش از خواب زیاد به آن‌ها فکر می‌کنی؟

بیش از همه کدام مرده به خواب‌ات می‌آید؟

همیشه همان یک نفر؟

نامش چیست؟

نام خانوادگی‌اش، تاریخ مرگش؟

کدام گورستان؟

منطق مردگان‌ات چیست؟

آشنایی قدیمی، خویشاوندی؟

هموطن‌‌ات؟

مردگان‌ات از کجا می‌آیند؟

پشتیبانشان کیست؟

جز تو به خواب چه کسی می‌آیند؟

چهره‌شان به شعاع نوری می‌ماند؟

در این سال‌ها پیر شده‌اند؟

تنومند، دل‌نگران؟

زخم اعدامیان آیا شفا پیدا کرده است؟

به یاد می‌آورند به دست چه کسانی کشته شده‌اند؟

در دست آن‌ها چیست؟

وصلش کن.

پوسیده؟ سوخته؟ زنگ‌زده یا پوک شده

در چشم‌های اعدامیان چه می‌بینی؟

تهدید یا تمنا؟

کدام؟

با هم از آب و هوا حرف می‌زنند؟

از پرنده‌ها، گل‌ها، پروانه‌ها؟

سئوال‌هاشان نگران‌کننده است؟

برای جلب رضایت آن‌ها در جوابشان چه می‌گویی؟

شرمنده می‌شوی و حرف را عوض می‌کنی؟

به موقع از خواب بیدار می‌شوی؟

پ

بیشتر بخوانید:

ویسواوا شیمبورسکا: هیچ چیز دو بار اتفاق نمی‌افتد