هرمان هسه بیتردید یکی از پرخوانندهترین و محبوبترین نویسندگان آلمانی در جهان است.

ما از نظر تاریخی به دورانی از شکوفایی فرهنگ آلمان از آغاز قرن بیستم تا پایان جنگ جهانی اول نردیک میشویم که با توماس مان آغاز شده است. هرمان هسه، اشتفان تسوایگ و روبرت موزیل که هر یک از قلههای ادبیات قرن بیستم به شمار میآیند، در این دوره شکوفایی ادبی آثارشان را پدید آوردهاند. لازم است یادآوری کنیم که در آن دوره هرچند تورم اقتصادی و بحرانهای مالی و سیاسی جهان را فراگرفته بود، اما روح جامعه به رغم حماقتهایی که همیشه در زندگی روزانه دیده میشود، آزاده بود و از سختگیریهای مذهبی هنوز چندان نشان نداشت. زندگی هرمان هسه تا حدی روح آن زمان را نشان میدهد. هسه همواره با هرگونه قدرتطلبی و ماجراجویی سیاسی و نیز با هرگونه اندیشه ناسیونالیسم افراطی ضدیت داشت و تا زنده بود از آزادی انسان دفاع کرد.
هرمان هسه در یک خانواده به شدت مذهبی پرورش پیدا کرد. پدر و پدربزرگ او از مسیحیان پروتستان بودند. هسه در جنوب آلمان در استان بادنوورتمبرگ به دنیا آمد. بادنوورتمبرگیها به سختگیری و انضباط هنوز هم شهرت دارند. به این سختگیری که ریشه غریبی در تاریخ این مردم دارد، هرگاه سختگیری “پیتیسم” که در واقع متعصبترین شاخه پروتستانتیسم است را بیفزاییم، آنگاه میتوانیم درماندگی کودک حساسی مثل هرمان هسه را درک کنیم. هسه را به یکی از مدارس مذهبی بسیار معروف و شاخص در ماولبورن سپرده بودند. او که نمیتوانست سختگیری شریعتمداران پروتستان را تحمل کند، از مدرسه گریخت و حتی یک بار هم دست به خودکشی زد، دو بار به خاطر بزهکاری سر از دارالتأدیب درآورد و سرانجام وقتی که از خانواده کوتهفکر و متحجرش رهایی پیدا کرد، آرام و قرار یافت.
هسه مدتی تلاش کرد مکانیک شود، اما طبعاً موفق نشد. به کتابداری روی آورد، اما در آن زمینه هم ناکام ماند. در سالهای پایانی قرن نوزدهم، یعنی در سال ۱۸۹۹ نخستین مجموعه اشعارش را با عنوان “ترانههای رمانتیک” منتشر کرد. دفتر بعدیاش “یک ساعت پس از نیمهشب” نام داشت. در سال ۱۹۰۴ نخستین رمانش را منتشر کرد. این رمان که “پتر کامنسیند” نام داشت مورد توجه قرار گرفت و هسه توانست از راه قلم، یعنی از تنها کاری که بهخوبی از عهدهاش برمیآمد گذران کند. این رمان با راوی اول شخص مفرد روایت میشود. اما فاصله کمی بین روایتگر داستان و نویسنده وجود دارد. برای همین برای درک شرایط رشد هرمان هسه و چگونگی شکلگیری شخصیتش اهمیت دارد. هسه در این رمان از بدرفتاریها و خشونت پدرش شکایت میکند و عشق به طبیعت نیز که از مهمترین موضوعات آثار هسه است، در این رمان مشاهده میگردد.
پس از انتشار “پتر کامنسید” یک دوره شگفتانگیز شکوفایی ادبی در زندگی هسه پدید آمد. در “زیر چرخ” (دقیقاً در مفهوم “سنگ زیرین آسیا”) هم هسه باز به درگیریهای دوران نوجوانیاش میپردازد. اینبار بدبختیهای دوران مدرسه شبانهروزی را موضوع قرار می دهد. اصولاً نویسندگانی که خشونت دیدهاند و آسیبهای روانی متحمل شدهاند، از نوشتن به عنوان راهی برای پالایش درون استفاده میکنند. هسه استاد اینکار است و در پایان هم به نوعی عرفان زمینی و آرامش روحی دست مییابد که کمال مطلوب هر نویسندهایست.
در تابستان سال ۱۹۱۴، هنگامی که جنگ جهانی اول درگرفت، هسه در شهر برن زندگی میکرد. با آغاز این جنگ خونین او نیز ناگزیر از پیلهای که گرد خود تنیده بود، بیرون آمد. بسیاری از روشنفکران و نویسندگان آلمان در آن سالها به شدت ملیگرا بودند و از جنگ طرفداری میکردند. هسه اما در این میان یک استثناء بود. او با برگزاری تظاهرات صلحجویانه و نیز با حمایت از اسرای جنگی خود را از همان آغاز جنگ یکسر وقف ایده صلح جهانی و حقوق بشر کرد. اگر امروز از این مفاهیم سخن در میان میآید، آن را مدیون انسانهای بزرگی مانند هرمان هسه هستیم. این روح متعالی در “گرگ بیابان” که از مهمترین آثار هسه هم هست، بیان ادبی و استادانهای پیدا میکند. او برای رنج و بیخانمانی انسانهایی که اندیشههای متعالی در سر دارند بیان ادبی مییابد و مینویسد: “او که به جای صبر، در پی موسیقی؛ به جای لذتجویی، در پی شادی؛ به جای پول، در پی معنویات؛ و به جای انجام وظیفه در یک مؤسسه در پی کار است، چنین کسی در جهان زیبای ما وطنی نخواهد یافت.”
در رمان “دمیان” در پوشش داستان زندگی جوانی به نام امیل سینکلر، هسه با بیانی بسیار شاعرانه رنجهای نسل پس از جنگ جهانی دوم را بیان میکند. این نسل اخلاق مذهبی را کنار میگذارد و تلاش میکند فردیتش را تحقق ببخشد و به خواستههایش وفادار بماند. میبینید که ما در جهان تنها ملتی نیستیم که در راه تحقق و شکوفایی فردیتمان گام برمیداریم. تفاوت ما با دیگران در این است که بسیار دیر به راه خودیابی افتادیم و نویسندگانی هم مانند هسه نداشتیم.
در سیدارتا عرفان زمینی هسه به تعالی کامل میرسد. هسه در این رمان با زبانی بس ساده بلندترین اندیشههای عرفانی را بیان میکند. در این داستان پسر یک برهمن هندی به صلح درونی دست مییابد. این پسرک هندی همان هرمان هسه است که در سالهای پایانی زندگانیاش به یاری ادبیات به پالایش درون دست مییابد. “بازی تیلههای شیشهای” پاسخ ادبی هرمان هسه است به فاشیسم هیتلری. او در این اثر جهانشهری آرمانی را وصف میکند و نقشی از آرزوهایش را برای ما به یادگار میگذارد.
هرمان هسه که در ایران نامی آشناست، در سال ۱۹۴۶ نوبل ادبی را از آن خود کرد.