هومر که هشت قرن پیش از میلاد مسیح زندگی می‌کرد، شاهکار حماسی مغرب زمین، یعنی ایلیاد و اودیسه را آفریده و از مشهور‌ترین شاعران عهد عتیق است. زبان، ادبیات و هنر یونان از این دو اثر حماسی بسیار تأثیر پذیرفته‌ است. گروهی از شاعران و نویسندگان مغرب زمین که به حماسه علاقمند بودند، بدون استثناء به هومر نظر داشتند و از او تأثیرات زیادی گرفته‌اند. با این حال درباره‌ی هومر و زندگی‌اش اطلاعات چندانی در دست نیست، و حتی مدرک معتبری وجود ندارد که با استناد به آن بشود با قطعیت ثابت کرد که شخصی با این نام واقعاً زندگی کرده است. همچنین برخی پژوهشگران ادعا می‌‌کنند که ایلیاد و اودیسه را فقط یک شاعر نسروده و بلکه چندین نفر در این کار نقش داشته‌اند. در این میان دانشمندان ثابت کرده‌اند که قدمت ایلیاد و اودیسه به هشت قرن پیش از میلاد مسیح می‌‌رسد و به احتمال زیاد در سواحل غربی آسیای صغیر پدید آمده است. روایت می‌کنند که هومر کور بوده و نیمتنه‌‌ها، تصاویر و مجسمه‌هایی که هنرمندان از او آفریده‌اند، همگی مردی سالخورده را نشان می‌‌دهند که از دو چشم نابیناست.

خشم ویرانگر آشیل و حماسه‌ی «ایلیاد»

«ایلیاد» قدیمی‌‌ترین منظومه‌ی حماسی مغرب زمین است. وقایع این منظومه‌ی حماسی در آخرین سال نبرد تروا روی می‌‌دهد. هومر برای آفریدن این منظومه از اشعار حماسی در فرهنگ شفاهی مردم استفاده کرده و این اشعار را با اندیشه‌های خودش درآمیخته.
شاخص‌ترین آثار ادبیات جهانی همواره پیام روشنی برای بشریت دارند. پیام ایلیاد هم این است که خویشتن‌داری برجسته‌‌ترین فضیلت انسانی‌ست.
ایلیاد در بیست و چهار جلد در بیان خشم آشیل است. آگامنون آشیل را می‌‌رنجاند و آشیل از نبرد کناره‌گیری می‌‌کند. سپاه یونان از تروا شکست سهمگینی می‌‌خورد. آشیل هر چند که به آشتی با آگامنون تن نمی‌‌دهد، اما به یارش، پاتروکولوس دستور می‌‌دهد که فرماندهی سپاهیان یونان را به عهده بگیرد. پاتروکولوس در نبرد از پا می‌‌افتد، آشیل خشمگین‌‌تر می‌‌شود و در نبردی تن به تن، هکتور، فرمانده‌ی سپاه تروا و فرزند پادشاه تروا، پریاموس را از پامی‌اندازد. منظومه‌ی ایلیاد با عزاداری برای هکتور به پایان می‌‌رسد.
ولفگانگ پترسن، یکی از کارگردانان مهم آلمان در سال ۲۰۰۴ بر اساس حماسه‌ی ایلیاد فیلمی ساخت به نام تروا. برد پیت در این فیلم در نقش آشیل بازی کرد. صحنه‌ی نبرد آشیل با پریاموس از صحنه‌های به‌یادماندنی سینمای حماسی در جهان است. در حماسه‌ی ایلیاد نبرد تروا ده سال به طول می‌انجامد، در حالی که در فیلم پترسون این نبرد چند هفته بیشتر طول نمی‌کشد.
در یکی از صحنه‌های باشکوه این فیلم، پیش از انکه پریاموس عاشق‌پیشه و درونگرا ناگزیر شود با آشیل بجنگد، برادر او، هکتور مقابل دروازه‌ی تروا با آشیل می‌جنگد. همسر او و پدرش که به او عشق می‌ورزند از بالای برج به این صحنه نگاه می‌کنند. هکتور با وجود آنکه به زندگی عشق می‌ورزد، اما چاره‌ای جز مردن ندارد. آشیل این پهلوان دلاور را در برابر دیدگان پدر از پا می‌اندازد. پس از مرگ هکتور است که پادشاه تروا در اندوهی عمیق از پامی‌افتد.
حماسه هرچند با زندگی امروز ما در پیوند نیست، اما به یاد ما می‌آورد که در زندگی مفاهیمی مانند شجاعت، رذالت، عشق و مرگ وجود دارند و همواره این‌گونه مفاهیم بوده‌اند که با تاریخ تمدن جهت داده‌اند.

«اودیسه» در بیست و چهار جلد از کهن‌‌ترین متون ادبیِ مغرب‌زمین است. این منظومه‌ی حماسی به ده سال از زندگی اودیسه و شرح سرگردانی‌های او برای رسیدن به همسرش، پنلوپ پس از پایان نبرد تروا می‌‌پردازد. اودیسه اندکی پیش از رسیدن به مقصد برای اشخاصی که او را نجات داده‌اند داستان سرگردانی‌هایش را روایت می‌‌کند. در واقع راوی این منظومه اودیسه است و در قالب «زمان شکسته» (که شگردی در داستان‌نویسی است)، ماجراهایی را روایت می‌‌کند که در طی سفر بر او گذشته است. برای مثال داستان آشنایی با غول آدمخواری به نام پولیفُم که فقط یک چشم دارد یا داستان زنی مکار و زیبا به نام کالیپسو که به اودیسه وعده‌ی رویین‌تنی می‌‌دهد مشرط بر آنکه با او بخوابد، از داستان‌هایی هستند که اودیسه روایت می‌کند. هم‌زمان با ماجراهایی که بر اودیسه می‌‌گذرد، داستان پنلوپ و مشکلات او نیز روایت می‌‌شود. عده‌ای از ولگردان به خانه‌ی او می‌‌آیند و می‌‌خواهند به او دست‌درازی کنند. اما پنلوپ که موفق می‌‌شود آن‌ها را فریب دهد، فرزندش تله‌ماخوس را به جست‌وجوی پدر می‌‌فرستد. دومین فصل این منظومه به بازگشت اودیسه اختصاص دارد. اودیسه به زادگاهش ایتاکا بازمی‌گردد و وقتی که از تعرض ولگردان به همسرش آگاه می‌‌شود، از آنان انتقام می‌‌گیرد و آن‌ها را به سزای اعمال‌شان می‌‌رساند.
ایلیاد و اودیسه را دکتر میر جلال‌الدین کرازی به فارسی ترجمه و نشر مرکز هم این کتاب را منتشر کرده است.