مارک تواین در پایان زندگانیاش یک نویسنده نامدار بود. آثار او را به زبانهای اروپایی ترجمه کرده بودند و خوانندگان کتاب در دو قاره اروپا و آمریکا بهخوبی با او آشنا بودند. دانشگاه “یل” که از دانشگاههای معتبر آمریکاست، به مارک تواین حتی دکترای افتخاری اعطاء کرد.

این شهرت عالمگیر و همه این افتخارات بیشتر به خاطر دو رمان “هکلبری فین” و “تام سایر” نصیب نویسندهاش شد. این آثار در نظر اول بیشتر به رمانهایی که برای نوجوانان نوشته میشود شباهت دارند. با این حال کسانی مانند جرج برنارد شاو و ارنست همینگوی اعتقاد داشتند که این دو رمان سرمنشأ پیدایش ادبیات داستانی آمریکا هستند.
بومیگرایی در نیمه دوم قرن نوزدهم به اوج شکوفایی رسیده بود. بومیگرایی شاخهای از واقعگرایی (رئالیسم) در ادبیات داستانی جهان است و در ایران هم در سالهای دهه ۱۳۵۰ توسط نویسندگانی همچون امین فقیری، احمد محمود و محمود دولتآبادی رواج و رونق یافت. در این سبک ادبی نویسنده بر وصف بسیار دقیق مکانی که در آن داستان اتفاق میافتد تأکید میکند و شخصیتها هم با لهجه بومی سخن میگویند. در جنوب آمریکا بومیگرایی بسیار رواج داشت و نویسندگانی که به این سبک آثاری پدید میآوردند، بیشتر با احساس نوستالژی به روابط فئودالی که بهتدریج داشت منسوخ میشد، مینگریستند.
یکی از مهمترین آثار ادبیات بومی در آمریکا، کلبه عموم تم نوشته هریت بچر استو (Harriet Beecher Stowe) است. استو در همسایگی مارک تواین زندگی میکرد و او را بسیار تحت تأثیر خود قرار داد. اهمیت مارک تواین از نظر ادبی در این است که با تکیه بر بومیگرایی به عنوان شاخهای از واقعگرایی در قرن نوزدهم توانست به ادبیات داستانی آمریکا شخصیت مستقل بدهد و راه آن را از راه ادبیات داستانی اروپا جدا کند.
مارک تواین در واقع ساموئل کلمنس نام داشت. او در دوازدهسالگی پدرش را از دست داد و ناگزیر شد که از کودکی برای گذران زندگی حروفچینی کند. نخستین مقالاتش را در روزنامه محلی “هانیبال ژورنال” در میسوری منتشر کرد. در سال ۱۸۵۹ آرزوی او تحقق پیدا کرد و به عنوان ملوان در کشتیهایی که روی رودخانه میسیسی پی در رفت و آمد بودند شروع به کار کرد. نام مستعارش را هم که تکیه کلام ملوانها بود از همین جا گرفت. بعد که جنگهای داخلی آمریکا آغاز شد، تواین که یک صلحجو بود، در جنگ شرکت نکرد، و به معادل نقره و طلا در نوادا گریخت. از آنجا به اروپا رفت و در این سفرها بود که مقالات، داستانها و رمانهایش را منتشر کرد. زندگی مشترک با اولیویا لندگدون که زن متمولی بود به او امکان داد که با سر فارغ و بدون غم نان زندگیش را یکسر وقف داستاننویسی کند.
هکلبری فین یک نوجوان شورشی و عاصیست که در حاشیه جامعه بهسر میبرد. او را نماد و نشانهای از آمریکای جوان در نظر آوردهاند که در کنار اروپای سالخورده جای خودش را در جهان میجوید و مییابد.
مهمترین آثار مارک تواین در این دوره آرامش در ویلای همسرش در هارتفورد پدید آمد: “در سرزمین طلا و نقره”، “ماجراهای تامسایر”، “ماجراهای هکلبری فین”، “گشت و گذاری در اروپا” و “زندگی در می سی سی پی”.
اولیویا، همسر مارک تواین یک زن زیبا و فرشتهصفت بود. پدرش انحصار خرید و فروش ذغال سنگ را در دست داشت و از مردان بانفوذ و ثروتمند دوران خودش به شمار میآمد. تواین از اولیویا خواستگاری کرد. اما اولیویا نمیپذیرفت. تواین بددهن و پرخاشجو و مشروبخوار بود و همیشه بوی سیگار میداد.
تواین طبعاً نامههای عاشقانه هم مینوشت، اما عاشقانههایش بیش از آنکه از عشقش به اولویا نشان داشته باشد، نمایانگر خودپسندی اوست. در یکی از نامههای عاشقانهاش مینویسد: “مردانی مثل من کمیاب هستند. ما مردانی منحصر به فرد هستیم. مثل گلهای قرنایم که در هر خاکی رشد نمیکنند.”
اولیویا در نامهای به مارک تواین پاسخ داد: “میدانم زندگیم را تباه میکنی. اما چاره دیگری جز ازدواج با تو ندارم.”
از مهمترین ویژگیهای سبک مارک تواین در نویسندگی که بعدها الگوی نویسندگان آمریکایی در سالهای دهه ۱۹۵۰ تا ۱۹۸۰ قرار گرفت و ادبیات داستانی آمریکا را عالمگیر کرد، زبان موجز که از نثر روزنامه بسیار نشان دارد و طنز است. در داستانهای تواین، نویسنده با هزلی گزنده لایههای گوناگون اجتماعی را مقابل هم قرار میدهد.
مارک تواین هم در داستانهایش و هم در مقالاتی که در روزنامهها منتشر میکرد از فساد اداری، از نژادپرستی و همچنین از زیادهخواهی پولداران آمریکایی به شدت انتقاد میکرد. هکلبری فین یک نوجوان شورشی و عاصیست که در حاشیه جامعه بهسر میبرد. او را نماد و نشانهای از آمریکای جوان در نظر آوردهاند که در کنار اروپای سالخورده جای خودش را در جهان میجوید و مییابد.
تأثیرپذیری از رودخانه می سی سی پی و طبیعت جنوب آمریکا، بازآفرینی لهجه مردم و مهمتر از همه اهمیت تجربه در آثار مارک تواین همه بعدها به پیدایش گفتمانهای مهمی در ادبیات آمریکا همچون نظریه تعالی و اصالت تجربه و عشق به بدویت انجامید. اینها همه در روزگار ما ادبیات پست مدرنیستی را تحت تأثیر قرار داده است.